( -- قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 10
ضرارة بن ضمره در مواجهه با معاويه ضراره بن ضمره كه از ياران و خواص امير مؤمنان عليه السلام بود بر معاويه وارد شد و معاويه خواست كه او را دستگير كند و به قتل رساند اما چون زهد و تقوا اشتغال او به آخرت را ديد صرف نظر كرد و خواست او را بيازمايد، گفت: على را برايم توصيف كن. ضرار گفت: مرا معاف دار. گفت: تو را به خحق او سوگند مىدهم كه او را توصيف كنى. ضرار گفت: حال كه ناگزيرم، گويم: به خدا سوگند او بسيار دور انديش و نيرومند بود، به عدالت سخن مىگفت و با قاطعيت فيصله مىداد. علم از جوانبش مىجوشيد و حكمت از زبانش فوران داشت، از زرق و برق دنيا وحشت داشت و با شب و تنهايى آن مأنوس بود، آن بزرگوار ـ كه درود خدا بر او باد ـ بسيار اشك مىريخت و فراوان فكر مىكرد، لباس زبر و درشت و غذاى مانده فقيرانه را مىپسنديد، در ميان ما كه بود مانند يكى از ما بود، اگر چيزى از او مىخواستيم مىپذيرفت و اگر از او دعوت مىكرديم قدم رنجه مى فرمود، با اين همه كه به ما نزديك بود و ما را با خود نزديك مىساخت چندان با هيبت بود كه در حضورش جرأت سخن گفتن نداشتيم. آن بزرگوار ـ كه درود خدا بر او باد ـ اهل ديانت را بزرگ مىشمرد و بينوايان را به خود نزديك مىساخت. نه نيرومند به باطل او طمع داشت و نه ناتوان از عدالتش نوميد بود. به خدا سوگند يك شب به چشم خود ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود ـ در وقتى كه تاريكى شب همه جا را فرا گرفته و ستارگان غروب كرده بودند ـ و دست به محاسن گرفته بود و مانند مار گزيده به خود مىپيچيد و چون مصيبت زده مىگريست و مى
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 3,000 تومان